به گزارش راهبرد معاصر، «پایتخت» تمام شد، اما شخصیتهایش نه، آنها هنوز برای مخاطب ادامه دارند، تکیه کلامهایشان، شوخیهایشان، رفتار و کنش و واکنشهایشان در قصه هنوز هم توسط مخاطب قضاوت میشود و ویدئوهایش میچرخد.
شاید از میان ۲۲ قسمت از سریال مهمترین سکانسی که توانست بحث برانگیز و واکنش برانگیز باشد سکانس دعوا و جدال نفسگیر بهتاش و نقی باشد. سکانسی که مخاطبانش بیشتر طرف نقی و بهتاش را گرفته و این دو در معرض توجه قرار گرفتند، اما طرف دیگر این بحث هما بود که نه فقط در این سکانس در کل سریال حضوری پررنگ و تأثیرگذار داشت.
هما از کلیدیترین شخصیتهای سریال «پایتخت» است؛ جدیترین و عاقلترین عضو از خانواده «پایتخت» که معمولاً ویژگیهای ثابتی را هم حفظ میکند مثلاً اهل دروغ نیست و هر جا هم نقی وارد پنهانکاری میشود هشدار میدهد که راستش را بگوید یا کارهای خارقالعاده دیگر شخصیتها را انجام نمیدهد. با این حال این میزان از صادق بودن، عاقل و پخته بودن و جدی بودن این شخصیت در میان دیگر کاراکترهای سریال بیرون نزده است و اتفاقاً تعادل ایجاد کرده است. نه تنها در سریال که در میان کاراکترهای زنهای خوب و البته کلیشهای سریالهای تلویزیونی نیز درست پردازش شده و شعاری نشده است.
این نقد به بیشتر سریالهای تلویزیونی و اساساً سریال خانگی یا سینما وارد است که نقشهای زنان یا کمرنگ است یا منفعل، اما هما نقطه عطف خیلی از موقعیتهای اصلی پایتخت است. زنی که تصمیم ساز و تعیین کننده است و نگاهش میتواند نقطه وصل و اتحاد یک خانواده باشد. در همان سکانس معروف جدال نقی و بهتاش که شاید میتوانست به شکاف و عدم درک دو نسل منتج شود این هما است که میآید تا بر پایان این دعوا نقطه بگذارد و از همسرش دفاع کند. حتی اگر به زعم خیلیها از جمله بهتاش به هندیبازی تعبیر شود، اما هما قرار است نشان دهد اگر گاه و بیگاه رفتار همسرش را نقد میکند، اما در بزنگاه تمام قد در کنارش است و او را قدر میداند. همسری که تا قبل از آن سکانس بیشتر شاهد حرص دادنهایش بودهایم و هما هم بیشتر در حال نصیحت و حرص خوردن و درست کردن خرابکاریهای نقی بوده است.
شاید بخش مهم همه آنچه در این نوشتار میآید به متن و شخصیت پردازی درست و به اندازه هما برگردد، اما نمیتوان از بازی روان و رئال و صمیمانه ریما رامینفر هم غافل شد و نادیدهاش گرفت. پایتخت با شمایل هما نشان داد که یک مادر درست و واقعی چگونه میتواند تنشها را به آرامش تبدیل کند و با دیالوگ «آدم که خانوادهاش را ول نمیکند» بهتاش را دوباره به جمع خانوادگیشان بازگرداند؛ همان دیالوگی که در قسمت آخر وقتی بعد از برملا شدن همه فریبکاری و پنهانکاریها صمیمیت خانواده را از هم میپاشد و به فروپاشی کامل میرساند دوباره از دهان بهتاش به خود هما تحوبل داده میشود تا مانیفستی برای الگوی یک خانواده واقعی باشد./مهر